۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

درباره راستين

نمي دونم چرا احساس مي كنم راستين لاغر شده و ديگه مثل سابق تپل مپل نيست
شايد بخاطر دندونشه شايدم بخاطر اينه كه من از اول ارديبهشت رفتم سر كار و اون بخاطر دوري از من اين طور شده شايدم بخاطر غذاي كمكيه
راستين عاشق سرلاكه و از لعاب برنج متنفره
اوه يادم باشه بايد براي كنترل ماهانه قد و وزن بايد پيش دكترش ببره ولي خيلي سر من و بابايش شلوغه

سري پيش وزنش 400/7 بود

بدون شرح



هنراي راستين بابا

راستين 8 روز دیگر 6 ماهگيش كامل ميشه . الان ديگه "دالی" بازي بلده و قاه قاه مي خنده .
الان ديگه كامل خودشو برمي گردونه و دستاشو از زير سينش بيرون مي آره ولي زود خسته مي شه و دلش مي خواهد به شكل اولش بر گرده . يادم مياد قبلنا كلي قربون صدقش مي رفتيم كه قل بخوره آلان ديگه سعي مي كنيم خيلي قل نخوره . چون صداش بلند مي شه . آلان ديگه با بابايش آواز مي خونه و جيغاي بنفش مي كشه . البته خدايش جيغاش مال ساعت 12 شب به بعده بچم وقت شناسه
عاشق تلفن و ريموت تلوزيون و ضبط و ماهواره و .... مبايلو ...... . . تلفن را میشناسد . با سرو صدا و جلو آوردن دستانش گوشی را از من میگیرد و به صدایی که ااز تلفن می اید با سرو صدا های خودشجواب ميده و میخندد. گاهی به گوشی نگاه میکند و دنبال شخصی که صدایش را میشنود میگردد.. خيلي دلش مي خواد نيگاش كنن . گاهی اگر چشم ازش بردارم با صدای مخصوصی اعتراض میکند.
عاشق حموم و آب بازیه از لباس تنش كردن بدش مياد .
. پاهایش را به سمت صورتش می اورد و با دستاش نگه مي داره يه نصفه دندون در آورده . و هر چيزي كه ميبينه رو دوست داره كه بخوره . وقتي من غذا مي خورم ايقد نيگا مي كنه كه غذا كوفتم مي شه قاشقم رو از وقتي از توي بشقاب بر مي دارم تا وقتي كه توي دهنم مي گذارم دنبال مي كنه و اونم دهنشو باز مي كنه .دلم براش مي سوزه . طفلك من .ديشب سر شام كلي جيغ جيغ كردو دلقك بازي در آورد

خداي من

اي خدا چي كار كنم
از دست اين بزرگترها

۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

۱۳۸۸ اردیبهشت ۷, دوشنبه










كاراگاه
اينو ببينين


خواب

اينم آخرين مدلهاي ژورنالي و ژست هاي خوابيدن




































راستين و قورباغه

راستين و قورباغه (جدال راستين و قورباقه و آشتي كنون آخر كار)








گل

راستين هندونه با دسته گل
عكسهاي با كلاس (ژستهاي حسابي به همراه دسته گل)


۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

من و دوستم

منو دوستم ( فاميلمون)
البته من يه ذره غيرتيم چون داشتن به فاميلمون نيگا مي كردن اونم كه سر به هوا ست















منم از دستش عصباني شدم - اونم كه بي خياله













بدشم كه مي دونيد ديگه می خواد از دلم در بياره
منم كه مردم بايد غرورم و حفظ كنم ولي خوب ديگه آخرش ... شدم آشتي كردم












اولين عكس

اين جز اولين عكسايي كه انداختم

اينجا هم گارد گرفتم دارم از خودم محافظت مي كنم (با گارد بسته آماده آپرگات وهوك چپ هوك راست و............)

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

دندون

دندوناي خوشگل راستين بابا روز يك شنبه 30/1/88 پيدا شدن
به قول ايليا (پسر نازنين ) سلام دندونا ا لبته با ذره بين ديده مي شه