۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

راستين مريضه

يه هفته ست كه راستين مريض شده از شنبه تا حالا
خيلي اوضاعمون بهم ريخته شده
وزنش از 2 ماه پيشم كمتر شده
و مشكلات ديگه هم داره
بايد
امروزبايد ببريمش سونو گرافي از كليه و مثانه ش
اميد وارم چيز خطر ناكي نباشه

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

پمپرز

جمعه تولد عمو امیر بود.رفتیم تولدخیلی زدیم و..... .البته بقیه زدند وما شیرینکاری کردیم!!
حالا یه بحران جدید شروع شده اونهم بحران پوشکه!! پوشک های پمپرز نایاب شده مخصوصا سایز متوسط و ما موندیم بی nappy!! تازه بدترش اینه که ما گلاب بروتون! اسهال شدیم و نیازمون به اون شدید شده!! حالا چیکار کنیم!!

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

آبمیوه- تلفن


راستین از ذیروز رفت مهد البته فعلا آزمایشی تا بعد ببینیم چی میشه

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

شیطون

راستین خیلی شیطون شده.دیگه واقعا از دیوار راست بالا میره.پریروز جلوچشم ما کنترل تلویزیون رو زد زیز چشمش و کبود شد.
دیشب هم خدا رحم کرد روی سرامیکها لیز خورد و با دماغ رفت رو سرامیک .من فقط نیم متر باهاش فاصله داشتم ولی رفت دنبال مامانش و یهو لیز خورد.دماغش کوفته شد فکر کنم. خیلی ناراحت شدیم.قراره ببریمش مهد کودک خدا بخیر کنه فکر کنم مثل بچه رضا دیپورت بشه!!