روي هر پله اي كه بايستي خداوند يك پله بالاتر است نه به خاطر اينكه خداست، بلكه مي خواهد دست تو را بگيرد.
سلام به وبلاگ من خوش آمدين
لطفا براي من پيغام بگذاريد تا مامان و بابام بخونن و به من اطلاع بدن
مرسي
مرسي
۱۳۸۸ تیر ۲, سهشنبه
۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه
ادا
۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سهشنبه
ترسو
واي نمي دونم چرا راستين اينقد ترسو شده
اگه كسي بلند عطسه يا سرفه كنه مي زنه زير گريه مثه ابر بهاري اشك مي ريزه
ديروز از صداي سوت اسباب بازيش ترسيد
اونروز از عروسك اردكش كه خاله بهار خريده بود ترسيد
اگه كسي بلند عطسه يا سرفه كنه مي زنه زير گريه مثه ابر بهاري اشك مي ريزه
ديروز از صداي سوت اسباب بازيش ترسيد
اونروز از عروسك اردكش كه خاله بهار خريده بود ترسيد
خجالتي
تازگي ها راستين اداهاي جالبي ياد گرفته ، غريبه ها رو كه ميبينه اول سرشو ميذاره رو شونم از اون زير نيگا مي كنه
اگه مجبورش كني بره بغلش گريه مي كنه ، ( اصلا دوست ندارم بچه غير معاشري بشه )
راستي الان به بعضي آهنگ ها عكس العمل نشون مي ده و مي رقصه آخه بعضي ها ( عمه جونا) بهش ياد دادن . جالبه دستشو مي چرخونه و پاها شو تكون مي ده .
اشتراک در:
پستها (Atom)